ی تصمیم سرنوشت ساز

دیشب تصمیم گرفتم 2-3 روز امیر رو تنها بذارم،ببینم اصلا واسش اهمیتی داره دلتنگ میشه یا نه،اگ نه ک دیگ این رابطه فایده ای نداره چون فقط منم دلبسته شدم و ذارم اذیت میشم از درویش

نمیدونم چطور این دو سه روز رو سر کنم،اما لازمه هم واسه من هم واسه امیر، حداقل تو این چند روز من دور و برش نباشم میتونه خوب فکر کنه

امیدوارم ب خوبی بگذره.....

وقتی کسی نباشه به حرفات گوش بده حتی عشقت

دیشب داشتیم باهم چت میکردیم یهو اف شد بهش اس دادم جواب نداد نمیدونم شاید نتش قطع شد و خوابش برد البته بعید میدونم

طبق معمول تو اینجور شبا خیلی بد میخوابم دیر خوابم میبره و هی بیدار میشم

دیشب ی خواب خیلی بد دیدم از ی جا پرت شد همزمان پام خورد ب دیوار چشمتون روز بد نبینه با ی درد غیر قابل توصیف از خواب پریدم به حدی درد داشتم ک اشکام بند نمیومد از 4.30 تا 6 از درد مردم ناچار رفتم بیمارستان بهمی سرم و مسکن زدن دکتر گفت باید حتما ام ار ای بگیریم .جواب ام ار ای رو بهم دادن به دکتر نشون دادم گفت بخاطر ضربی ک دیده باید استراحت بهش بدی تا دردش اروم بشه ای خدا هرچی من تلاش میکنم زودتر راه بیفتم که با امیر بریم بیرون اما مثل اینکه بی فایدست

دیشب تصمیم گرفتم امروز یادش نکنم ببینم اون اصلا به یادم میفته اما دریغ از ی اس دادن تا الان واسه این چیزاست ک میگم احساس دلسردی میکنم و فک میکنم یکی دیگه بینمونه

ناگفته ها

 قوي ترين زن جهان هم که باشي...

 

  وقت هايي هست ...

 

 

  که دستي بايد لمس ات کند...

 

  تني ...

 

 

  تنت را داغ کند...

 

  و لبي...

 

 

  طعم لبت را بچشد ...

 

  مستقل ترين زن جهان هم که باشي...

 

 

  وقت هايي هست...

 

  که دلت پر ميزند براي کسي که برسد و بخواهد...

 

 

  که آرام رانندگي کني ...

 

  و شام ات را نخورده روي ميز نگذاري و بروي...

 

 

  مسافرترين زن دنيا هم ...

 

  دست خطي مي خواهد که بنويسد برايش...

 

 

  " زود برگرد "...

 

  طاقت دوري ات را ندارم !!!

شده دلسرد شوی؟؟؟!!

شده دلسرد شوی از کسی ک با تمام وجود عاشقشی؟